سوره ی درد

کرامــــات

پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۱۷ ب.ظ

حکیم الهی قمشه ای در راه مکه،برای اقامه نماز توقف کردند.به گوشه ای رفته و در بیابان نماز می گزارد که ماشین حرکت کرد و وی از کاروان به جا ماند.بعد از نماز روی به جانب خدا نمود و گفت:خدایا!چه کنم?

در این حال ماشین سوار شیکی جلوی پایش ایستاد و راننده ان گفت:اقای الهی ماشین شما رفت?

جواب داد :بلی.

گفت بیایید سوار شوید.

وقتی سوار شد  با یک چشم به هم زدن به ماشین خویش رسید،فورا پیاده شد و به ماشین خود رفت،وقتی برگشت دید ماشین سواری نیست از مسافران پرسید:این ماشین سواری که مرا رساند کجا رفت?

مسافرین گفتند:اقای الهی ماشین سواری کدام است?!اینجا توی این بیابان ماشین سواری پیدا نمیشود


در اسمان معرفت،ص234

  • پنجشنبه, ۲۰ آذر ۱۳۹۳، ۰۴:۱۷ ب.ظ

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی